اولین مهمونی
دوشنبه بعد از اذان مغرب داداشی به اولین مهمونی زندگیش (خونه ی دایی) رفت توی راه اونجا مامانی محمدامینو گرفت خونه ی دایی کلی(حدود80تا)پله داره که آبجی زهرا چمدون ما،خاله زهرا بقیه ی وسایلای ما،من وسایلای داداشی و مامانی خود داداشی رو آوردیم بالا محمدامین هم با تکون های ماشین خوابیده بود اون شب راحت گرفت خوابید ولی شبای بعد اصلا نذاشت من بخوابم ...
نویسنده :
آبجي مهديه
20:30