سلامی دوباره!
سلام به داداشی گل خودم!
اول از همه عذرخواهی واسه دیر پست گذاشتن! ببخشید دیگه! درسا زیادن و شما شیطون
خبر اول! داداشی گل من یکشنبه، سیزدهم دی ماه پاش شکست
البته شکستن که نه، نی نازک پاش ترک برداشت
بعدازظهر من داشتم برای امتحان ریاضی ترم میخوندم و آبجی زهرا برای دوتا امتحان مهمی که فرداش داشت. مامانی هم داشت سبزی ها رو پاک میکرد که یهو همه با صدای جیغ محمدامین اومدیم تو هال. گویا داداشی فسقلی من داشته از مبل پایین میومده که یهو لیز میخوره و تمام وزنش یهویی روی یه پاش میفته و...!
ما هم زنگ زدیم به بابایی. مامان و بابا محمدامینو بردن دکتر. ما که هرچقدر از بابا میپرسیدیم کجایین میگفت دکتر!!!! خلاصه، بعد از دو ساعت محمدامین تو بغل بابا با پای گچ گرفته ی سبز وارد شد...
خبر بعدی! از اونجایی که من بیشتر از یکی دو ماهه که وب داداشیو آپ نکردم، دیروز بالاخره گچ پای محمدامینو باز کردیم
الانم دیگه محمدامین خان ما کلمات بیشتری میگه مامان، بابا، زهرا، آجی، نی نی، سرده، جیزه و کلی کلمات دیگه! کار جدیدی هم که یاد گرفته اینه که بوس میکنه! همیشه هم مامانیو بوس میکنه! ما باید بهش بگیم تا بهمون افتخار بده!!
بعله دیگه! داداشی من بزرگ شده! قبل از اینکه پاش بشکنه دیگه کامل راه میرفت ولی الان دکتر گفته تا لااقل دو سه هفته ی دیگه نمیتونه راه بره
بی صبرانه منتظرم دوباره محمدامین تو خونه راه بیفته و همه ی کمدا و کشوها و کابینتا رو بریزه بیرون و...!